۱۳۸۹ تیر ۳۰, چهارشنبه

آغاز ! دني بيشعور !‌

روزي "جان لاچاكش تف" در حال قدم زدن در خيابان بود . در همين حين ناگهان چشمش به چهره ي اشنايي خورد ….

بله ؛ جان يكي از رفقاي قديمي را ديد… بسمت او رفت و گفت :

+ سلام دني !

+ معذرت ميخوام ، من شما رو ميشناسم ؟

+ منم دني ، جان .... جان لاچاكش تف ... يادت نمي ياد ؟ توي دبيرستان Mang Jailors رشته ي Hard Labor ... يادت نيومد؟ ما همكلاسي بوديم ! كلاس ِ Work Farm ....

+ اوه ، خدا لعنتت كنه جان ، خودتي مرد ؟

+ حالت چطوره دني ؟

+ راست راستي خودتي جان ؟

+ پس ميخواستي كي باشه ؟

+ آخه ميدوني ؟ خيلي قيافت عجيب شده !

+ آره ، تو ام خيلي عوض شدي !

+ نه..نه.. ميدوني چيه ؟ خيلي زشت شدي !

+ ولش كن ! ديگه چي كار ميكني ؟

+نه بي شوخي ميگم ! خيلي كيري شدي !

+ حالا هرچي ... بگو ببينم كجا زندگي ميكني ؟

دني در حالي كه چانه اش را ميخاراند و سر تكان با ميداد با تفكر گفت :

+ حاجي عجب قيافه ي كيري ـــي !

+ بس كن ديگه مرد .. شورشو در نيار ! گفتم كجا زندگي ميكني؟

+ من ؟ دو تا بلوك اونورتر !

+ جدي ؟ پس چرا تا حالا نديدمت ؟

+ اره ! منم زياد تو رو نديدم... چرا ؟

+ ميدوني ؟ شايد بين مردم همديگه رو ميديديم امّا ....

+ نه ... من همچين قيافه ي كيري ـي رو هر جا ببينم يادم ميمونه ...

+ يه چي بهت ميگما مادر جنده !

+ اِ ..!!! چي شده ؟

+ اِ و كير خر ! 2 ساعته هيچي نمي گم ! خواركسه صاف صاف نگاه ادم ميكنه ميگه كيري !

+ خب راست مي گم ديگه .. خيلي قيافت تخميه !

+خب حالا تو ام هر چي بايد بگي كوني ؟ چي كار كنم خوب ؟

+خب بيا برو يه كاري بكن !

+ چي كار كنم ؟ تو رو بكنم ؟

+ تو چرا عصباني ميشي ؟

+ اخه تو مرتيكه ي حمال .. اينقدر شعور نداري نبايد مسخره كني ؟

+ مسخره نمي كنم.. باور كن من اگه قيافه ي اني ِ تو رو داشتم از اتاقم بيرون نميومدم ... خيلي قيافت كيريه مرد ... فرا كيري ! ورا كيري !

جان فرياد ميزند : مادرتو ميگام دني !

دني پا به فرار ميگذارد و جان هم به سرعت او را تعقيب ميكند .. دني در حال فرار از مردم كمك ميخواهد .. جان هم با سرعت پشت او ميدود و دشنام هاي بد ميدهد ....

آن دو در پياده رو به مردم برخورد ميكنند و همه چيز را به گوه ميكشند ... بدون توجه به ماشين ها از خيابان ها عبور ميكنندذ و چندين ماشين را به گا ميدهند ....جان در حال دويدن كلاه شاپو و پالتوئش را در مياورد تا راحت تر بدود ... دني يقه ي يك پليس را در خيابان ميچسبد و از او درخواست كمك ميكند ... اما پليس راهنمايي رانندگيست و هيچ كمكي از دستش ساخته نيست ...تعقيب و گريز تا چند بلوك انورتر ادامه ميابد ....

تا اينكه بالاخره در كوچه اي تنگ و بن بست جان ، دني راگير مياندازد ...او را با چند ضربه نقش زمين ميكند ، سطل زباله را روي صورت دني خالي ميكند و با ته سطل به صورت او ميكوبد .. انقدر مي كوبد تا صورت او را املت ميكند ... سپس سطل را به گوشه اي پرت ميكند و در حالي كه با لگد به پهلوي دني ميزند فرياد ميزند : حالا قيافه ي كي كيري تره ؟ هان ؟ يالا جواب بده كوني پدر ....

سپس مي ايستد و به ارامي ميگويد : تو مُردي دني ..... به كيرم !

و بعد روي صورتش تف ميكند و ميرود !

۱۴ نظر:

  1. shakhsiyat pardazito eshghe!!!man kamelan tunestam ba in shakhsiyata ertebat bargharar konam o ina!!!akharesham kheili dramatic tamum shod.azin dastanyi hastesh ke akharesh tu zehne adam mimune!(hameye inaro jeD goftama!!fek nakonin daram shukhi mikonam).va kalame akhar inke efate kalametam eshghe!!rasiii in danny cheghad felan felan shode bood!:))

    پاسخحذف
  2. متن ات خیلی کیریه من اگه جای تو بودم اصلا بلاگ اش نمی کردم
    اه متن هم اینقد تخمی
    اه اه
    (شکلک دنی)ب:d

    پاسخحذف
  3. =))))
    damet garm kheili bahal bood,
    ba in tikkash kheili khandidam:
    دني يقه ي يك پليس را در خيابان ميچسبد و از او درخواست كمك ميكند ... اما پليس راهنمايي رانندگيست و هيچ كمكي از دستش ساخته نيست ...

    پاسخحذف
  4. سلام. يه چيزي نوشتم كه نگي خيلي خرم.

    پاسخحذف
  5. خیلی خوب نوشتی، من وقتی میخوندمش چشمانم سرشار از اشک، لبانم سرشار از گریه بود. در پوست خودم نمیگجنم، استاد گرامی که کنار شما تونستم چند پاراگرافی قلم بزنم. خیلی چیزها از شما و سبکتون یاد گرفتم. ممنون که به من آموختید.
    این داستان به هیچ شک یکی از داستان های کلاسیک است که با شکسپیر به اوج میرسد، شکسپیر که این سبک را به اوج رساند و خود را به عنوان مهم ترین نمایش نویس دوران معرفی کرد. از آثار مهم او میتونم به اتلو و هملت اشاره بکنم.
    اما این اثر کمی از آن دوران خارج شده و به اوایل سبک مدرن میرسه که میلتون در بهشت گمشده دورانش رو رقم زد.
    اما داستان یک طرح شرح وقایع داره. با توجه به این که ما میتونیم چند نوع شرح وقایع داشته باشیم، یکی گزارش وار، مثل نوعی که کامو از اون استفاده کرد. دیگری فعال، مثلِ شخصیت کتاب های داستایوفسکی.
    در نتیجه کار ِ شما که خیلی ارزشمنده یه کار مدرن به سبک گزارش واره.

    ( می دونی که این نظر رو از رو کی اسکی رفتم؟)

    پاسخحذف
  6. هر چی دلت می خواد بهم بگو ولی من باید اینو بگم که تو دلم نمونه
    خیلی پستت کیری بود خیلی کیری تر از قیافه ی اون یارو

    پاسخحذف
  7. •(-• MR Phantom •-)•––––: migam chera giyafat engad tokhmiye?
    Cloud Strife: bale?
    ––•(-• MR Phantom •-)•––––: vazeh bod
    Cloud Strife: yani chi?
    ––•(-• MR Phantom •-)•––––: yani kiriye dg
    ––•(-• MR Phantom •-)•––––: na jeddan chera?
    Cloud Strife is typing...
    Cloud Strife: avalan do0stam injas doros beharf
    Cloud Strife: dovoman be toche
    ––•(-• MR Phantom •-)•––––: bashe
    ––•(-• MR Phantom •-)•––––: vali kheli kiriye ha

    پاسخحذف
  8. بلی، جای لوسی و کاوه خیلی خالیه.
    چقدر ملت دوسشون دارن. من انقدر شیفته ی این کامنت ها و محبوبیت این شخصیت ها شدم دیگه داستان یادم رفت.

    و در آخر، پارازیت کیست؟

    پاسخحذف
  9. خیلی خوب بید
    حقش بود مرتیکه کیری..!!!!!!!!!!!

    پاسخحذف
  10. سلام رفیق بلاگ خیلی خوبی داری
    خوشحال میشم من و لینک کنی
    من با اجازه شما رو لینک میکنم دوست عزیز

    پاسخحذف
  11. بمیری بابا. مردم از خنده. مخصوصا اون تیکه که چونه شو میخارونه میگه قیافه ات کیریه.
    دمت گرم خوب مینویسی روحمون شاد میشه

    پاسخحذف